ساحل به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دریاکنار، کرانه

فونتیک فارسی

saahel
اسم
beach, riverfront, seashore, riverside, seacoast, riverbank, waterside, bank, shore, front, coast, waterfront, frontage, strand

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

- او بدون هدف در امتداد ساحل پرسه می‌زد.

- He wandered aimlessly along the beach.

- در ساحل رودخانه نشست.

- He sat on the bank of the river.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ساحل

ارجاع به لغت ساحل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ساحل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ساحل

پیشنهاد بهبود معانی