آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۴

    فروختن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / forookhtan /

    to sell, to vend, to deal, to market, to offer for sale, to put on the market, to resell, to dispose, to float, to junk, (informal) to flog, to push, to truck

    to sell

    to vend

    to deal

    to market

    to offer for sale

    to put on the market

    to resell

    to dispose

    to float

    to junk

    to flog

    to push

    to truck

    با پول گرفتن چیزی را به کسی دادن

    ازطریق مزایده فروختن

    to sell by auction

    او تصمیم گرفت جواهرات دست‌ساز خود را به‌صورت آنلاین بفروشد.

    She decided to market her handmade jewelry online.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / forookhtan /

    to prostitute

    to prostitute

    کسب معاش ازطریق بدن خود کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    دخترت را نفروش.

    Do not prostitute your daughter.

    چه شرم‌آور است که ناموسش را می‌فروشد.

    How shameful he is to prostitute his honour.

    فعل متعدی
    فونتیک فارسی / forookhtan /

    to peddle, to to betray

    to peddle

    to to betray

    خیانت کردن

    جاسوس مجبور شد کشورش را بفروشد تا خانواده‌اش را نجات دهد.

    The spy had to betray his country to save his family.

    او هرگز دوستانش را نخواهد فروخت؛ به هر قیمتی که باشد.

    He would never peddle his friends, no matter the cost.

    پیشنهاد بهبود معانی

    سوال‌های رایج فروختن

    فروختن به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «فروختن» در زبان انگلیسی به to sell ترجمه می‌شود.

    فروختن عملی است که طی آن مالک یک کالا یا خدمات، آن را به فرد یا سازمانی دیگر منتقل می‌کند و در مقابل آن مبلغی پول یا ارزش دیگری دریافت می‌دارد. این فعل یکی از پایه‌های اصلی فعالیت‌های اقتصادی و تجاری در جوامع مختلف است و نقش کلیدی در تبادل کالاها و خدمات میان افراد و شرکت‌ها ایفا می‌کند. فروختن فرآیندی است که به واسطه‌ی آن نیازهای افراد و بازارها تأمین می‌شود و اقتصاد به جریان می‌افتد.

    از منظر تجاری، فرایند فروش شامل چند مرحله است؛ معرفی کالا یا خدمت، جلب اعتماد مشتری، مذاکره بر سر قیمت و شرایط، انتقال مالکیت، و در نهایت دریافت مبلغ یا معادل آن. مهارت‌های فروشندگی، بازاریابی و ارتباط مؤثر در موفقیت این فرایند نقش حیاتی دارند و می‌توانند تفاوت‌های چشمگیری در عملکرد کسب‌وکارها ایجاد کنند.

    در زندگی روزمره، فروختن تنها محدود به معاملات اقتصادی بزرگ نیست؛ حتی تبادل وسایل کوچک، اجناس دست دوم، یا خدمات شخصی نیز نوعی فروش به حساب می‌آید. این عمل، از منظر اجتماعی، موجب تعامل، ارتباط و گاه ایجاد فرصت‌های جدید برای افراد می‌شود.

    از دیدگاه حقوقی، فروش مستلزم توافق طرفین، رعایت قوانین مربوط به قراردادها، تضمین کیفیت کالا یا خدمات و مسئولیت‌های پس از فروش است. این جنبه‌ها برای حفظ حقوق خریدار و فروشنده و ایجاد اعتماد در بازار ضروری‌اند.

    «فروختن» فراتر از یک عمل اقتصادی ساده، نمادی از تبادل، ارتباط انسانی و نقش حیاتی تجارت در زندگی ماست. این فعل پیوندی است که نیازها را به خواسته‌ها و منابع را به مصرف‌کنندگان مرتبط می‌سازد و جریان زندگی اجتماعی و اقتصادی را ممکن می‌سازد.

    ارجاع به لغت فروختن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «فروختن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فروختن

    لغات نزدیک فروختن

    • - فروجهش
    • - فروجهیدن پرنده شکاری
    • - فروختن
    • - فروختن به بهای کمتر از رقیب
    • - فروختن به عنوان آهن پاره
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.