آخرین به‌روزرسانی:

مری به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مجرایی که دهان را به معده وصل می‌کند

فونتیک فارسی

meri
اسم

کالبدشناسی gullet, esophagus

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

تکه‌ای از غذا در مری‌اش گیر کرد.

A piece of food got stuck in his gullet.

دهانه‌ی مری

entrance to the gullet

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مری

  1. مترادف:
    سرخ‌نای

ارجاع به لغت مری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مری

لغات نزدیک مری

پیشنهاد بهبود معانی