منصرف شدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • چشم پوشیدن
  • فونتیک فارسی

    monsaref shodan
  • فعل لازم
    to change one's mind, to give up an idea or decision, to decide not to
    • - می‌خواستم پیراهن قرمز را بخرم ولی منصرف شدم و به جای آن آبی‌اش را خریدم.

    • - I was going to buy the red shirt, but I changed my mind and got the blue one instead.
    • - قصد داشت از کارش استعفا بدهد اما وقتی رئیسش پیشنهاد ترفیع داد، منصرف شد.

    • - He had planned to quit his job, but he changed his mind when his boss offered him a promotion.
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد منصرف شدن

لغات نزدیک منصرف شدن

پیشنهاد و بهبود معانی