فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

کاشتن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

زرع کردن

فونتیک فارسی

kaashtan
فعل متعدی
to sow, to plant, to root, to cultivate, to till, to transplant

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- کشاورز از کشت‌کار برای کاشتن بذر در باغش استفاده کرد.

- The farmer used a go-devil to till the soil in his garden.

- تخم تنفر را (در دل‌ها) کاشتن

- to sow the seeds of hatred
نشاندن

فونتیک فارسی

kaashtan
فعل متعدی
to set, to fix, to implant

- درخت میوه کاشتن

- to set fruit trees

- آن‌ها برنامه دارند که فناوری جدید را ماه آینده در سیستم خود بکارند.

- They plan to implant the new technology in their system next month.
منتظر گذاشتن

فونتیک فارسی

kaashtan
فعل متعدی
عامیانه to leave in a church, to keep one waiting

- دوستانت را نکار؛ ممکن است عصبانی شوند.

- Don't keep your friends waiting; they might get frustrated.

- کاشتن او اشتباهی بود که بعداً از آن پشیمان شدم.

- Keeping her waiting was a mistake I regretted later.
بچه پس انداختن

فونتیک فارسی

kaashtan
فعل متعدی
عامیانه to father, to sire

- آن‌ها امیدوار بودند کودکی بکارند که دنیا را تغییر دهد.

- They hoped to sire a child who would change the world.

- پادشاه به‌خاطر اینکه بسیاری از جانشینان را کاشت، افتخار می‌کرد.

- The king was proud to sire many heirs to the throne.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کاشتن

  1. مترادف:
    زراعت غرس کردن فلاحت کشتن نشا کردن نشاندن

ارجاع به لغت کاشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کاشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کاشتن

لغات نزدیک کاشتن

پیشنهاد بهبود معانی