با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Algorithm

    ˈælɡərɪðm ˈælɡərɪðm
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      algorithms

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    ریاضی کامپیوتر الگوریتم (مجموعه‌ای متناهی از دستورالعمل‌ها که به ترتیب خاصی اجرا می‌شوند و مسئله‌ای را حل می‌کنند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - The new algorithm improved processing speed.
    - الگوریتم جدید سرعت پردازش را بهبود بخشید.
    - Understanding the algorithm is crucial for solving complex problems.
    - درک الگوریتم برای حل مسائل پیچیده بسیار مهم است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد algorithm

    1. noun A precise rule (or set of rules) specifying how to solve some problem
      Synonyms: algorithmic rule, algorithmic program

    ارجاع به لغت algorithm

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «algorithm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/algorithm

    لغات نزدیک algorithm

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار