فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Bareback

ˈberbæk ˈbeəbæk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective adverb
بی‌زین، سوار اسب برهنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He likes to ride bareback.
- او دوست دارد سوار اسب برهنه شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bareback

  1. adverb without a saddle
    Synonyms:
    barebacked
  1. adjective riding without a saddle
    Synonyms:
    barebacked

ارجاع به لغت bareback

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bareback» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bareback

لغات نزدیک bareback

پیشنهاد بهبود معانی