فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cuneiform

kjuːˈniːəfɔːrm ˈkjuːnifɔːm / / ˈkjuːni-əfɔːm

توضیحات:

همچنین در معنای اول می‌توان از sphenogram به‌ جای cuneiform استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun uncountable

(خط) میخی

Cuneiform was inscribed on clay tablets using a stylus.

خط میخی با استفاده از قلم روی لوح‌های سفالی نوشته شده است.

The cuneiform script fascinated scholars for centuries.

خط میخی قرن‌ها دانشمندان را مجذوب خود می‌کرد.

adjective

پزشکی (استخوان‌) میخی، گوه‌ای

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The cuneiform bone structure plays a crucial role in foot stability.

ساختار استخوان میخی نقش مهمی در ثبات پا دارد.

The surgeon selected a cuneiform graft to enhance the joint's functionality.

جراح پیوندی گوه‌ای را برای بهبود عملکرد مفصل در نظر گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cuneiform

  1. adjective shaped like a wedge
    Synonyms:
    wedge-shaped cuneated cuneal

ارجاع به لغت cuneiform

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuneiform» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cuneiform

لغات نزدیک cuneiform

پیشنهاد بهبود معانی