Davy

ˈdeɪvi ˈdeɪvi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
فانوس بدون خطر مخصوص معادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد davy

  1. noun English chemist who was a pioneer in electrochemistry and who used it to isolate elements sodium and potassium and barium and boron and calcium and magnesium and chlorine (1778-1829)
    Synonyms: Humphrey Davy, Sir Humphrey Davy

ارجاع به لغت davy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «davy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/davy

لغات نزدیک davy

پیشنهاد بهبود معانی