فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Electrolytic

əˌlektrəˈlɪtɪk ɪˈlektrəlaɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
الکترولیتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد electrolytic

  1. noun a fixed capacitor consisting of two electrodes separated by an electrolyte
    Synonyms:
    electrolytic-capacitor electrolytic condenser

ارجاع به لغت electrolytic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «electrolytic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/electrolytic

لغات نزدیک electrolytic

پیشنهاد بهبود معانی