فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

First Lady

ˈfɜrːstˈleɪdi ˈfɜːstˈleɪdi

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

همسر رئیس‌جمهور، همسر فرماندار ایالت، بانوی اول، ملکه

As the First Lady, she attended many diplomatic events.

او به عنوان بانوی اول در رویدادهای دیپلماتیک زیادی شرکت کرد.

Michelle Obama served as the First Lady during her husband's presidency.

میشل اوباما در دوران ریاست جمهوری همسرش بانوی اول بود.

noun countable

زنی که در حرفه‌ی خود پیشرو و بهترین است

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت First Lady

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «First Lady» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/first-lady

لغات نزدیک First Lady

پیشنهاد بهبود معانی