امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Genii

    ˈdʒiːnɪaɪ ˈdʒiːnɪaɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun
    جنی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد genii

    1. noun exceptional creative ability
      Synonyms:
      inspirations fires wizardries tastes
      Antonyms:
      stupidities
    1. noun someone who has exceptional intellectual ability and originality
      Synonyms:
      brains head abilities talents gifts powers capacities intellects understandings aptitudes wisdoms flairs adepts virtuosi aces stars champions masterminds wizards intelligences sensations inspirations endowments dispositions accomplishments instincts acumen grasps insights penetrations turns bents faculties sympathies whizzes knacks ingenuities imaginations reaches subtleties propensities sagacities enthusiasms
    1. noun one having genius, sense 1
      Synonyms:
      intellectuals intellects brains adepts wizards prodigies masterminds virtuosi maestri whizzes

    ارجاع به لغت genii

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «genii» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/genii

    لغات نزدیک genii

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی