امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Green Screen

    ˈɡriːn ˌskriːn ˈɡriːn ˌskriːn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      green screens

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable
    سینما و تئاتر پرده‌سبز (پرده‌ای سبزرنگ که در فیلم‌برداری محتواهای مختلف تصویری به‌عنوان پس‌زمینه کاربرد دارد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - She adjusted the lighting around the green screen for better results.
    - او برای نتایج بهتر، نورپردازی اطراف پرده‌سبز را تنظیم کرد.
    - The actors were instructed to stand in front of the green screen.
    - به بازیگران دستور داده شد که در مقابل پرده سبز بایستند.
    noun countable uncountable
    سینما و تئاتر پرده‌سبز، کروماکی، برش‌فام (تکنیکی در فیلم‌سازی و عکاسی که به‌وسیله‌ی آن می‌توان پس‌زمینه‌ی تصاویر یا ویدئوها را با تصاویر یا ویدئوهایی دیگر جایگزین کرد)
    - The filmmaker used a green screen for the special effects.
    - فیلم‌ساز برای جلوه‌های ویژه از تکنیک پرده‌سبز استفاده کرد.
    - Using a green screen allows us to transport actors to any location imaginable.
    - استفاده از پرده‌سبز به ما این امکان را می‌دهد که بازیگران را به هر مکان قابل تصوری منتقل کنیم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد green screen

    1. noun a green surface used as a background in film and television production. It allows filmmakers to replace the green background with any image or scene during post-production

    ارجاع به لغت green screen

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «green screen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/green-screen

    لغات نزدیک green screen

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه