Ia

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    abbreviation
    (IA) آیووا (یکی از ایالت‌های ایالات متحده‌ی آمریکا)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - I visited the state of Ia on my summer vacation.
    - در تعطیلات تابستانی از ایالت آیووا دیدن کردم.
    - The state of IA is known for its lush farmland.
    - ایالت آیووا به زمین‌های کشاورزی سرسبزش معروف است.
    abbreviation noun uncountable
    (IA) حفاظت اطلاعات، امور داخلی، بازرسی داخلی
    - The IA investigation found that the officer had not violated any department policies.
    - تحقیقات واحد امور داخلی نشان داد که آن افسر هیچ‌یک از مقررات اداره را نقض نکرده است.
    - Some officers are worried that IA is constantly watching them.
    - برخی از افسران نگرانند که حفاظت اطلاعات همیشه آن‌ها را زیرنظر دارد.
    abbreviation noun
    (IA) مؤسسه‌ی کارشناسان بیم‌سنجی، انجمن متخصصان بیم‌سنجی (علم ارزیابی ریسک در سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی)
    - He is a certified actuary and a member of the IA.
    - او کارشناس بیم‌سنجی رسمی و عضو انجمن متخصصان بیم‌سنجی است.
    - IA sets standards for risk assessment in insurance.
    - مؤسسه‌ی کارشناسان بیم‌سنجی استانداردهایی را برای ارزیابی ریسک در بیمه تعیین می‌کند.
    abbreviation noun countable
    (IA) ممیزی اطلاعات، حسابرسی اطلاعاتی
    - The company conducted an IA to assess the accuracy of its data.
    - این شرکت به‌منظور ارزیابی صحت داده‌های خود حسابرسی اطلاعاتی را انجام داد.
    - The company recently conducted an information audit to ensure its systems were secure.
    - این شرکت به‌تازگی ممیزی اطلاعات را انجام داد تا از امن بودن سیستم‌های خود اطمینان حاصل کند.
    suffix
    (ia-) شرایط پاتولوژیک
    - Her bibliomania led to overflowing bookshelves and stacks of books in every corner.
    - جنون کتاب‌خوانی او منجر به پر شدن قفسه‌های کتاب و انبوهی از کتاب‌ها در هر گوشه‌ای شد.
    - His dipsomania made it impossible for him to hold down a job or maintain relationships.
    - اعتیادبه‌الکل او باعث شد که نتواند شغلی داشته باشد یا روابط خود را حفظ کند.
    - hysteria
    - هیستری
    suffix
    جانورشناسی گیاه‌شناسی (ia-) سرده (گیاه یا جاندار) link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده
    - The Fuchsia family includes both shrubs and herbaceous plants.
    - خانواده‌ی فوشیا شامل درختچه‌ها و گیاهان علفی است.
    - In zoology, names like Caninia refer to extinct coral genera.
    - در جانورشناسی، نام‌هایی مانند کانینیا به سرده‌های منقرض‌شده مرجان‌ها اشاره دارند.
    suffix
    (ia-) ناحیه، جهان، جامعه
    - He grew up in suburbia, far from the hustle and bustle of the city.
    - او در حومه‌ی شهر بزرگ شد، دور از شلوغی و هیاهوی شهر.
    - The expansion of suburbia has changed the landscape of major cities.
    - گسترش حومه‌نشینی چشم‌انداز شهرهای بزرگ را تغییر داده است.
    suffix
    جانورشناسی گیاه‌شناسی (ia-) طبقه‌بندی بالاتر (در جانوران و گیاهان)
    - The evolutionary relationships within Dinosauria are still being actively researched.
    - روابط تکاملی درون دایناسورها هنوز به‌طور فعال درحال تحقیق است.
    - The study of Crocodilia provides insights into ancient reptile lineages.
    - مطالعه‌ی تمساح‌سانان بینشی در مورد تبار خزندگان باستانی ارائه می‌دهد.
    - Sauria
    - خزنده‌گروهان
    suffix
    (ia-) چیزهای مشتق‌شده یا مربوط به چیزی مشخص
    - His collection of militaria includes helmets, uniforms, and medals.
    - مجموعه‌ی لوازم نظامی او شامل کلاه ایمنی، لباس فرم و مدال است.
    - The museum showcased a variety of historical artifacts from the era of the Romania.
    - موزه، مجموعه‌ای از آثار تاریخی از دوره‌ی رومانی به نمایش گذاشت.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ia

    1. noun A state in midwestern United States
      Synonyms:
      iowa hawkeye-state

    ارجاع به لغت ia

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ia» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ia

    لغات نزدیک ia

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه