شکل نوشتاری دیگر این لغت: idlesse
بطالت، بیهودگی، عدم فعالیت
Idleness in the summer months can be refreshing.
عدم فعالیت در ماههای تابستان میتواند باعث تجدید نیرو باشد.
His idleness made him reflect on his life choices.
عدم فعالیت او باعث شد تا در مورد انتخابهای زندگی خود فکر کند.
انگلیسی بریتانیایی بیکاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Idleness can lead to a lack of motivation.
بیکاری میتواند منجر به کمبود انگیزه شود.
She worried that idleness would dull her skills.
او نگران بود که بیکاری مهارتهای او را کاهش دهد.
تنبلی، بیتحرکی
His idleness during the project was evident to everyone on the team.
بیتحرکی او در طول پروژه برای تمام اعضای تیم مشهود بود.
He realized that idleness was detracting from his personal growth and goals.
او متوجه شد که تنبلی از رشد شخصی و اهداف او میکاهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «idleness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/idleness