Morse

    ˈmɔːrs mɔːs
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین می‌توان از continental code به‌ جای morse استفاده کرد.

    معنی‌ها

    noun adjective
    (گاهی M کوچک) نشانه‌های رمزی مورس، وات‌های مورس

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    adjective noun
    (گاهی M کوچک) وابسته به حروف مورس
    ساموئل مورس (مخترع رمز مورس - آمریکایی)
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد morse

    1. noun United States portrait painter who patented the telegraph and developed the Morse code (1791-1872)
      Synonyms: Samuel Morse, Samuel F. B. Morse, samuel finley breese morse
    2. noun A telegraph code in which letters and numbers are represented by strings of dots and dashes (short and long signals)
      Synonyms: morse code, international morse code

    ارجاع به لغت morse

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «morse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/morse

    لغات نزدیک morse

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند