فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

On-site

ˈɑːnˈsaɪt ˈɒnˈsaɪt

معنی و نمونه‌جمله

adjective

در محل، در جا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

an on-site inspection

بازرسی در محل

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد on-site

  1. adjective taking place or located at the site
    Antonyms:
    off site

ارجاع به لغت on-site

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «on-site» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/on-site

لغات نزدیک on-site

پیشنهاد بهبود معانی