Rappel

    ræˈpel ræˈpel ræˈpel ræˈpel
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      rappelled

    • شکل سوم:

      rappelled

    • وجه وصفی حال:

      rappelling

    توضیحات

    همچنین می‌توان از rappeled به جای rappelled و از rappeling به‌ جای rappelling استفاده کرد.

    در انگلیسی بریتانیایی به جای rappel از abseil استفاده می‌شود.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    verb - intransitive
    انگلیسی آمریکایی با طناب فرود آمدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The emergency crew had to rappel down the side of the building to rescue the trapped workers.
    - کارکنان اورژانس مجبور شدند برای نجات کارگران گرفتار از کنار ساختمان با طناب فرود بیایند.
    - The thrill-seeker decided to rappel down the tallest waterfall in the area.
    - هیجان‌خواه تصمیم گرفت از بلندترین آبشار منطقه با طناب فرود بیاید.
    noun countable
    انگلیسی آمریکایی فرود با طناب
    - The experienced climber demonstrated the proper technique for rappel.
    - کوهنورد باتجربه تکنیک مناسب فرود با طناب را نشان داد.
    - Rappel is essential for safely descending steep mountain faces.
    - فرود با طناب برای پایین آمدن ایمن از شیب کوهستان ضروری است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد rappel

    1. noun (mountaineering) a descent of a vertical cliff or wall made by using a doubled rope that is fixed to a higher point and wrapped around the body
      Synonyms: abseil
    2. verb Lower oneself with a rope coiled around the body from a mountainside
      Synonyms: abseil, rope down

    ارجاع به لغت rappel

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «rappel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rappel

    لغات نزدیک rappel

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند