-
Verb - transitive
علامت گذاری کردن (به عنوان جلب توجه یا خطر)
-
Countable
Noun
پرچم سرخ، پرچم خطر
-
- A red flag is often used as a danger signal.
- - پرچم قرمز اغلب به عنوان علامت خطر استفاده میشود.
-
Countable
Noun
(عامیانه) علامت خطر، هشدار
-
- You mustn't swim when the red flag is flying.
- - وقتی پرچم قرمز (علامت خطر) برافراشته است نباید شنا کنید.
-
Countable
Noun
(عامیانه) موجب نارضایی یا خشم، خشمانگیز، شورشانگیز
مترادف و متضاد red flag
-
Noun warning signal
Synonyms: casus belli, delicate subject, red light, red rag, sore point