Red Flag

ˈredˈflæɡ redflæɡ
آخرین به‌روزرسانی:
  • Verb - transitive
    علامت گذاری کردن (به عنوان جلب توجه یا خطر)
  • Countable Noun
    پرچم سرخ، پرچم خطر
    • - A red flag is often used as a danger signal.
    • - پرچم قرمز اغلب به عنوان علامت خطر استفاده می‌شود.
  • Countable Noun
    (عامیانه) علامت خطر، هشدار
    • - You mustn't swim when the red flag is flying.
    • - وقتی پرچم قرمز (علامت خطر) برافراشته است نباید شنا کنید.
  • Countable Noun
    (عامیانه) موجب نارضایی یا خشم، خشم‌انگیز، شورش‌انگیز
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد red flag

  1. Noun warning signal
    Synonyms: casus belli, delicate subject, red light, red rag, sore point

لغات نزدیک red flag

پیشنهاد و بهبود معانی