خودآغاز، ابتکاری (آغازشده یا تسهیلشده توسط خود شخص)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The self-initiated project allowed me to showcase my creativity.
این پروژهی خودآغاز به من این امکان را داد که خلاقیت خودم را به نمایش بگذارم.
She was praised for her self-initiated efforts to improve the company's productivity.
او را به دلیل تلاشهای ابتکاریاش برای بهبود بهرهوری شرکت تحسین کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «self-initiated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/self-initiated