معنی self-sustaining به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

American: ˈselfsəˈsteɪnɪŋ British: selfsəˈsteɪnɪŋ

معنی‌ها

adjective

(پس از شروع) قادر به ادامه (به‌طور خودبه‌خود)، فراروند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

adjective

قادر به تغذیه و نگهداری خود، خویش پرور

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد self-sustaining

adjective Able to provide for your own needs without help from others

Synonyms: self-sufficient, self-sufficing

ارجاع به لغت self-sustaining

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «self-sustaining» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/self-sustaining

لغات نزدیک self-sustaining

- self-support
- self-surrender
- self-sustaining
- self-taught
- self-torture

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند