معنی spork به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

spɔrk spɔːk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

spork, قاش‌چنگ، قاشق‌چنگالی (قاشقی که سر گودی آن شبیه چنگال است و از آن می‌توان هم به عنوان قاشق و هم به عنوان چنگال استفاده کرد)

آمیزواج قاش‌چنگ، قاشق‌چنگالی (قاشقی که سر گودی آن شبیه چنگال است و از آن می‌توان هم به عنوان قاشق و هم به عنوان چنگال استفاده کرد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- I always bring a spork with me when I go camping.

- همیشه وقتی به کمپینگ می‌روم، با خودم قاش‌چنگ می‌برم.

- the plastic spork

- قاشق‌چنگالی پلاستیکی

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت spork

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «spork» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spork

لغات نزدیک spork

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند