امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Timbale

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

خوراکی مرکب از گوشت ماهی و جوجه و پنیر و غیره، خوراک دلمه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد timbale

  1. noun Small pastry shell for creamy mixtures of minced foods
    Synonyms:
    timbale case

ارجاع به لغت timbale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «timbale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/timbale

لغات نزدیک timbale

پیشنهاد بهبود معانی