با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Whey

weɪ weɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    wheys

معنی

noun
کشک، آب پنیر، پنیر آب، شیر چرخ کرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whey

  1. noun The serum or watery part of milk that is separated from the curd in making cheese
    Synonyms: milk whey

ارجاع به لغت whey

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whey» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whey

لغات نزدیک whey

پیشنهاد بهبود معانی