آخرین به‌روزرسانی:

Winterkill

American: ˈwɪntərˌkɪl British: ˈwɪntəkɪl

معنی‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive

مردن یا کشتن (در اثر سرمای زمستان یا برف و یخ) زمستان‌کشی کردن

verb - transitive verb - intransitive noun

زمستان کشی، تلفات زمستان، سرما مرگی، سرماکشتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت winterkill

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «winterkill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/winterkill

لغات نزدیک winterkill

پیشنهاد بهبود معانی