فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

افتضاح به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • رسوایی
  • فونتیک فارسی

    eftezaah
  • اسم
    disgrace, scandal, debacle, fiasco, shame, disappointing, contretemps, ignominy
    • - روزنامه‌ها آن افتضاح را مسکوت گذاشته بودند.

    • - The press was cushioning the scandal.
    • - بازی او در آن صحنه افتضاح محض بود.

    • - Her performance in that scene was a complete debacle.
  • بسیار بد
  • فونتیک فارسی

    eftezaah
  • صفت
    عامیانه horrible, dreadful, awful, fearful, egregious, terrible, abominable
    • - غذا افتضاح بود؛ من که نتوانستم بخورم.

    • - The food was awful; I for one couldn't eat it.
    • - نمایش چه‌طور بود؟ افتضاح بود!

    • - How was the show? it was terrible!
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد افتضاح

ارجاع به لغت افتضاح

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «افتضاح» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/افتضاح

لغات نزدیک افتضاح

پیشنهاد بهبود معانی