Shabash (money strewn about at weddings)
بچهها با اشتیاق شاباشهای ریختهشده روی زمین را جمع کردند.
The children eagerly collected the shabash scattered on the ground.
در حین رقص زن و شوهر، شاباش دور آنها ریخت.
As the couple danced, shabash fell around them.
bravo!, hurrah!, well done!
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
معلم با یک جملهی ساده از دانشآموزان تعریف کرد: «شادباش!»
The teacher praised the students with a simple, "Well done!"
سخنان تشویقی مربی شامل یک جملهی صمیمانه بود: «شادباش!»
The coach's words of encouragement included a heartfelt, "hurrah!"
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شاباش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شاباش