آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

فرستادن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / ferestaadan /

to dispatch, to detach, to forward, to refer

to dispatch

to detach

to forward

to refer

اعزام کردن

فرستادن قطارهای باری از قم

the dispatch of freight trains from Ghom

آن‌ها تصمیم گرفتند بار را به آدرس جدید بفرستند.

They decided to forward the shipment to the new address.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / ferestaadan /

to send, to ship, to remit, to commit, to direct, to transfer, to deliver, to convey, to consign, to export, to attach, to drop, to emit, to flash, to freight, to refer, to rush, to address, to shunt

to send

to ship

to remit

to commit

to direct

to transfer

to deliver

to convey

to consign

to export

to attach

to drop

to emit

to flash

to freight

to refer

to rush

to address

to shunt

ارسال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

درخواست کتبی به ستاد فرستادن

to send a written requisition to the headquarters

بیمار را نزد دکتر متخصص فرستادن

to refer a patient to a specialist

فعل متعدی
فونتیک فارسی / ferestaadan /

to mail, to send, to transmit, to broadcast, to draw

to mail

to send

to transmit

to broadcast

to draw

مخابره کردن

آیا می‌توانی این گزارش را به مدیر بفرستی؟

Can you mail this report to the manager?

لطفاً مدارک را هرچه سریع‌تر ازطریق ایمیل بفرستید.

Please transmit the documents by email as soon as possible.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد فرستادن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت فرستادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «فرستادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرستادن

لغات نزدیک فرستادن

پیشنهاد بهبود معانی