فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

مراحل به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مرحله‌ها

فونتیک فارسی

maraahel
اسم جمع

stages, phases, processes, removes, rounds, intervals, aspects, situations, steps, degrees, cases, states, circumstances, gradations, points, places, grades, sittings, stations, instances, legs, planes

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

شرکت هنوز مراحل اولیه رشد خود را طی می‌کند.

The company is still in its budding stages.

در تمام مراحل مبارزه جلو حریف خود ایستاد.

He confronted his opponent in every stage of the campaign.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مراحل

  1. مترادف:
    مرحله‌ها منزلها
  1. مترادف:
    وهله‌ها
  1. مترادف:
    فازها

ارجاع به لغت مراحل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مراحل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مراحل

لغات نزدیک مراحل

پیشنهاد بهبود معانی