جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 41)
بین المللی کردن
بین النهرین
بین انگشتان پنهان کردن
بین خودمان
بین خودمان باشد
بین راهی
بین شهری
بین فرهنگی
بین قاره ای
بین نژادی
بین نود و صد ساله
بینا
بینا بودن
بیناب
بیناب سنج
بیناب نگار
بیناب نگاره
بیناب نما
بیناب نمایانه
بیناب نمایی
بینابی
بینابین
بیناجنس
بینایی
بینایی داشتن
بینایی سنجی
بینایی شناس
بینایی شناسی
بینش
بینش پذیر
بینش جهانی
بینشی
بینگو
بینمی
بینندگان
بیننده
بینوا
بینوا کردن
بینوایی
بینه
بینی
بینی بالا کشیدن
بینی پاک کردن
بینی تبسی
بینی چکان
بینی رومی
بینی عقابی
بینی کوتاه و سربالا
بینی گرفتن
بیوارگی
بیواره
بیوپسی
بیوتین
بیور
بیوسیدن
بیوک
بیوگ
بیوگاز
بیوگانی
بیوگی
بیونیک
بیوه
بیوه پادشاه
بیوه زن
بیوه زن اشرافی
بیوه سیاه
بیوه کردن
بیوه مارکی
بیوه مرد
بیهش
بیهشی
بیهودگی
بیهودن
بیهوده
بیهوده جلوه دادن
بیهوده سازی
بیهوده صرف کردن
بیهوده کردن
بیهوده نمایی
بیهوش
بیهوش شدن
بیهوش کردن
بیهوش کردن با کلروفرم
بیهوشی
بیهوشی اعصاب
‹
1
2
...
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
glasses
glass
ticket
taxi
wheel
boat
water
pail
cafe
trousers
bedroom
table
nose
bird
elephant
box
money
towel