جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ش"
ش
شائبه
شاب
شاباش
شابلون
شاپو
شاتر
شاتل
شاتون
شاخ
شاخ انداختن
شاخ بزی
شاخ به شاخ
شاخ به شاخی
شاخ حجامت
شاخ درآوردن
شاخ درخت
شاخ رابرداشتن
شاخ زدن
شاخ سر
شاخ شانه کشیدن
شاخ شکستن
شاخ شکل
شاخ گاو نر را گرفتن و آن را به زمین افکندن در نمایش های گاوبازی
شاخ گوزن
شاخ مانند
شاخ و برگ
شاخ و برگ بریده شده
شاخ و برگ دادن
شاخ و برگ دادن به نطق
شاخ و برگ دادن به نگارش
شاخ و برگ درآوردن
شاخ و برگ زدن
شاخ و برگ زده
شاخ و برگ گیاه برگ بو
شاخ و برگ نرم درخت و بته
شاخ و شانه کشیدن
شاخ وبرگ
شاخاب
شاخابه
شاخانه
شاخپوست
شاخچه
شاخچه آمیز
شاخچه بستن
شاخدار
شاخدیسه
شاخراهه
شاخرود
شاخریزه
شاخسار
شاخسان
شاخص
شاخص بودن
شاخص قیمت
شاخص گذاری
شاخک
شاخک آنتن
شاخک حساس
شاخک دار
شاخک فرعی
شاخه
شاخه آوردن
شاخه ای از درخت خانوادگی
شاخه بزرگ درخت
شاخه بندی
شاخه بندی کردن
شاخه به خصوصی از علم حقوق
شاخه بید
شاخه چنگال
شاخه خمیده درخت
شاخه دار
شاخه در زیر آب
شاخه درآوردن
شاخه درخت
شاخه دریا
شاخه راه
شاخه راه آهن
شاخه رود
شاخه زبان های سلتیک
شاخه شاخه
شاخه شاخه شدن
شاخه شاخه کردن
شاخه شاخه منشعب شدن
شاخه علمی
شاخه فرعی
شاخه فرهنگ
شاخه کوچک
شاخه گل
شاخه گل و برگ
شاخه گیری
شاخه ماز
شاخه مانند
شاخه مورد تدریس
شاخه نهر
شاخه های فرعی
شاخی
شاخیزه
شاخینه
شاد
شاد آهنگ
شاد داد
شاد دلی
شاد شدن
شاد کردن
شاد نامه ای
شاد نمایش
شاد و پر سروصدا
شاد و تند
شاد و جست و خیز کنان راه رفتن
شاد و خرم
شاد و خرمی
شاد و سرمست
شاد و گرم کردن
شاد ورسا و پر تنوع
شاداب
شاداب کردن
شادابی
شادان
شادباش
شادباش تبریک
شادباش گفتن
شادباش!
شادباشید
شادبهر
شادخواره
شادخواری
شادداشت
شادروان
شادروز
شادکام
شادکام شدن
شادکام کردن
شادکامی
شادگر
شادمان
شادمان شدن
شادمان کردن
شادمان کن
شادمانه
شادمانی
شادمانی کردن
شادمانی کردن با سروصدا
شادمایش
شادمایش سبک
شادمایش کوتاه
شادمایشی
شادورد
شادی
شادی انگیز
شادی بخش
شادی بخش کردن
شادی بی موقع
شادی کردن
شادی کردن به خاطر پیروزی
شادی نابرازنده
شادی و پایکوبی
شادی و پایکوبی کردن
شادی و سروصدا
شادیانه
شادیانه کردن
شاذ
شار
شارب
شارت و شورت
شارح
شارژ
شارژ کردن باطری
شارژ کردن کم باطری
شارژ کردنی
شارژ مجدد
شارستان
شارع
شارع خاص
شارع عام
شارگان شناسی
شارگانی
شارگی
شارلاتان
شارلاتان بازی
شارلمان
شارمند
شارندگی
شاروندان
شاروندگان
شاره
شاری
شاسی
شاسی اتومبیل بدون اتاق
شاش
شاش بند
شاش بندشدن
شاش کردن
شاشدان
شاشدان برای بیماران بستری
شاشگاه در مستراح
شاشو
شاشو بودن
شاشیدن
شاشیدن در بستر
شاطر
شاطریون
شاعر
شاعر بد
شاعر بزمی
شاعر بندتنبانی
شاعرانه
شاعرک
شاعره
شاعری
شاغل
شاغل بودن
شاغول
شاغول کردن
شاغول کوچک
شاغولچه
شافع
شافل برد
شافی
شاق
شاقول
شاکر
شاکی
شاکی بودن
شاکی شدن
شاگرد
شاگرد بنا
شاگرد حوزه علمیه
شاگرد درس خوان و زحمت کش
شاگرد دو سال آخر دبیرستان و دانشگاه
شاگرد را بعد از کلاس در مدرسه نگهداشتن برای تنبیه
شاگرد سال های اول و دوم دبیرستان و دانشگاه
شاگردآشپز
شاگردانه
شاگردانه دادن
شاگردراننده
شاگردشدن
شاگردی
شاگردی کردن
شال
شال پشمی
شال پیچ کردن
شال حمایل
شال خز
شال خز زنانه
شال در مراسم برخی کلیساها
شال عماری
شال کشمیر
شال کشمیری
شال کمر
شال گردن
شال گردن بافته شده
شال گردن پشمی با طرح خطوط متقاطع
شال گردن زنانه
شال گردن قلاب دوزی شده
شال و کلاه زنانه
شالسنجان
شالگردن زنانه
شالنگی
شالوده
شالوده بودن
شالوده کردن
شالودی
شالی
شالی زار
شام
شام آخر
شام جهل
شام خوردن
شام دادن
شام مفصل
شامات
شامپانزه
شامپانی
شامپو
شامپو کردن
شامپوزنی
شامت
شامگان
شامگان افروختگی
شامگاه
شامل
شامل بودن
شامل شده
شامل قانون و بیمه شدن
شامل کردن
شامل همه چیزهای مربوط
شامورتی
شامه
شامه زا
شامه مانند
شامه مخاطی
شامی
شامی با آرد نخودچی
شان
شان اونیست که
شانتونگ
شاندی
شانزده
شانزدهم
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی