branch, bough, scion, limb, offshoot
پرنده دوری زد و بر شاخه نشست.
The bird circled and alighted on the branch.
پسرک به شاخه چسبید تا پایین نیافتد.
In order not to fall, the lad gripped the branch.
آیا آن شاخه میتواند وزن تو را تحمل کند؟
Can that branch hold your weight?
branch, field (of learning)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
شاخههای مختلف علوم
various branches of sciences
شاخهی موردمطالعه
studied field
ramification, tributary, subdivision, genre, phylum
رده پس از شاخه و پیش از راسته قرار دارد.
Class comes after phylum and before order.
جانوران به چندین شاخه تقسیم میشوند.
Animals are divided into several phyla.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شاخه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شاخه