جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب"
ب
ب ب
ب ب کردن
با
با آب بازی کردن
با آب و تاب
با آب و تاب گفتن
با آب و تاب گویی
با آب و تاب نوشتن
با آجر ساختن
با آجر فرش کردن
با آخ و واخ گفتن
با آرامش
با آرامی
با آرنج زدن به
با آرنج زنی
با آزادی
با آسانگیری
با آسودگی
با آسودگی و سرعت آمدن
با آسودگی و سرعت رفتن
با آشفتگی
با آن
با آنکه
با آهستگی حرکت کردن
با ابتکار
با ابرام
با ابروهای در هم نگاه کردن
با ابهت
با اتوبوس بردن
با اجازه
با احترام
با احترام و تکریم
با احتیاط
با احتیاط بیان کردن
با احساس
با احساس غربت
با احساسات
با احساسات آمیختن
با احساسات بیان کردن
با اخم نگاه کردن
با اخم و تخم
با ادا و اطوار
با ادب و خوشروئی
با ادب و فرهیخته
با ادبی
با ارائه آمار استدلال خود را مستحکم کردن
با اراده
با ارتعاش
با ارفاق
با ارفاق مفرط
با اره بریده شده
با از خود راضی گری
با از خود گذشتگی
با استادی
با استحقاق
با استعداد
با استقامت
با اسکنه تراشیدن
با اسکنه حک کردن
با اسم
با اسید نیترات ترکیب کردن
با اسید نیتریک ترکیب کردن
با اشاره
با اشاره صدا زدن
با اشاره و کنایه گفتن
با اشتیاق
با اشتیاق پذیرفتن
با اشتیاق جذب کردن
با اشتیاق حرف زدن
با اشتیاق حرکت کردن
با اشتیاق عمل کردن
با اشکال
با اشکال مواجه شدن
با اصالت
با اصرار
با اصرار و ابرام
با اصل و نسب
با اطمینان
با اطمینان گفتن
با اطمینان و قاطعیت
با اعتماد
با اغراق
با افاده
با افاده و منت
با افتادگی
با افتخار
با افسردگی
با افسوس
با افشانه زدن
با افشون جمع کردن
با اکراه
با اکسیژن آمیختن
با التماس
با التماس به دست آوردن
با التماس گرفتن
با امانت
با امتیاز چند به هیچ برنده شدن
با امتیازبسیار بردن
با امساک خرج کردن
با امساک خوردن
با امیدواری
با اندوه
با انرژی موجی
با انزجار
با انسانیت
با انصاف
با انصاف و مروت
با انگشت
با انگشت لمس کردن
با انگشت نقاشی کردن
با اوقات تلخی
با اهمیت
با ایثارگری
با ایجاز
با ایما و اشاره
با ایما و اشاره بیان کردن
با ایمان
با این حال
با این وجود
با این همه
با اینکه
با اینهمه
با باتون زدن
با باد به حرکت درآمدن
با بازده
با بازویی آویختن
با بازویی نگهداشتن
با باندبازی
با بحث و جدل
با بخشندگی
با بد جنسی
با بد خلقی
با بد دهنی
با بد ذوقی
با بد سلیقگی
با بدبینی
با بدجنسی
با بدخلقی
با بدعنقی
با بدقلقی
با بدگمانی
با بدمنصبی
با برازندگی
با براندی آمیختن
با برق
با برنز پوشاندن
با بریز و بپاش بسیار
با بزدلی
با بزدلی عمل کردن
با بزرگواری
با بصیرت
با بطالت
با بلند نظری
با بمب آتش زا سوزاندن
با بمب آتشزا از بین بردن
با بند بستن
با بند محکم کردن
با بوالهوسی
با بولدوزر بردن
با بولدوزر تسطیح کردن
با بویه مشخص کردن
با بهانه گیری
با بهت
با بی آبروئی
با بی ادبی
با بی اشتیاقی
با بی اعتنایی
با بی اعتنایی و سردی
با بی بندو باری
با بی پردگی
با بی پروایی
با بی تابی
با بی تفاوتی
با بی تواضعی
با بی توجهی
با بی توجهی انجام دادن
با بی حرمتی
با بی حسی
با بی حوصلگی
با بی خبری
با بی خیالی
با بی خیالی و آرامی
با بی دقتی
با بی دقتی انجام دادن
با بی دقتی پاشیده
با بی دقتی مالیده
با بی رحمی
با بی رغبتی
با بی رمقی
با بی شرمی
با بی صبری
با بی طرفی
با بی عاری
با بی عرضگی
با بی عقلی
با بی علاقگی
با بی غرضی
با بی غمی
با بی غیرتی
با بی فکری
با بی قراری
با بی قیدی
با بی کسی
با بی گناهی
با بی مبالاتی
با بی مروتی
با بی ملاحظگی
با بی ملاحظگی رفتار کردن
با بی ملاحظه گی
با بی مهری
با بی میلی
با بی میلی انجام دادن
با بی میلی خوردن
با بی میلی دادن
با بی میلی نگاه کردن به
با بی ناموسی
با بی نزاکتی
با بی نظری
با بی نظمی
با بی وجدانی
با بی وفایی
با بیباکی
با بیحالی
با بیزاری
با بینی پر و ماسیدن
با بینی فشار دادن
با بینی مالیدن
با بیهودگی
با پا زدن
با پارچه پوشاندن
با پاشنه پا زدن
با پاشنه پا فشردن
با پاشنه راندن
با پافشاری
با پاکی
با پالس راندن
با پانهش
با پاهای از هم گشاده
با پاهای باز ایستادن روی
با پاهای باز نشستن روی
با پای پتی
با پای خشک
با پر آراستن
با پر حرفی
با پر رویی
با پر مشغلگی
با پرچم آراستن
با پرحرفی
با پرخوری
با پرده آذین کردن
با پررویی
با پرطاقتی
با پروا
با پرهیزکاری
با پس دست
با پس راکت
با پست فرستادن
با پست فطرتی
با پست هوایی فرستادن
با پستی
با پشت دست زدن
با پشت راکت
با پشت راکت توپ را زدن
با پشتکار
با پشیمانی
با پلاستیک پوشاندن
با پنجه پا راندن
با پنجه پا زدن
با پوزه پیش راندن
با پوزه درآوردن
با پوزه فشار دادن
با پوزه کنار زدن
با پوزه کندن
با پوزه مالیدن
با پولک تزیین کردن
با پونز چسباندن
با پویایی
با پیچ محکم کردن
با پیچ و تاب حرکت کردن
با پیچیدن دور گیره طناب را محکم کردن
با پیروی از چیزی زیستن
با پیروی از طبیعت
با تأنی
با تاخیر
با تار پوشاندن
با تاسف
با تاق ضربی پوشاندن
با تاکسی رفتن
با تاکید ادا کردن
با تب و تاب
با تبر قطع کردن
با تپ راندن
با تحریر زبان ادا کردن
با تحقیر
با تحقیر انجام دادن
با تحقیر رفتار کردن
با تحقیر نگاه کردن به
با تحقیر نگریستن
با تحکم
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
40
41
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return