glad, joyful, happy, jovial, delighted, cheerful, overjoyed, mirthful, merry, gleeful, triumphant, buoyant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بابت دعوت شدن به این میهمانی بسیار شادمانم.
I'm delighted to have been invited to your party.
خندهی شادمان کودک اتاق را پر کرد.
The child's mirthful laughter filled the room.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «شادمان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شادمان