laughing, smiling, merry, giggling, beaming, alight, amused
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به هرجا نگاه کرد، چهرههای خندان را دید.
Everywhere he looked, he saw smiling faces.
معلم خندان وقتی شاگردانش وارد کلاس شدند، با آنها سلام و احوالپرسی کرد.
The smiling teacher greeted her students as they entered the classroom.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خندان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خندان