شادروان به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• خیمه، چادر

• فونتیک فارسی

  shaadrovaan

• اسم
  ornamental tent, pavilion, shady place, large curtain
  • - شادروان پارک محلی عالی برای پیک‌نیک بود.

  • - The pavilion in the park was the perfect spot for a picnic.

  • - مراسم عروسی در شادروان زیبای باغ برگزار شد.

  • - The wedding ceremony was held under the beautiful pavilion in the garden.

• مرحوم

• فونتیک فارسی

  shaadravaan

• اسم
  the deceased, the dearly departed one, the late
  • - شادروان دهخدا پدر فرهنگ‌نویسی در ایران بود.

  • - The late Dehkhoda was the father of lexicography in Iran.

  • - خانواده کنار تابوت آن شادروان جمع شدند تا برای آخرین بار با وی خداحافظی کنند.

  • - The family gathered around the dearly departed one's casket to say their final goodbyes.