barrage, dam, dike
سد اسوان
Aswan High Dam
اجازهی آغاز طرح ساختمان سد داده شد.
The project to build the dam got the green light.
block, bar, obstacle, barrier, blockade, bulwark, obstruction, hedge, impediment, hindrance
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
راه دخول را سد نکنید!
Don't block the doorway!
راه را سد کردند.
They barred the way.
(پیشرفت، ابتکار) مانع شدن، سد راه شدن
act as a brake upon
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سد