فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پرده به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پارچه‌ای که روی پنجره آویخته می‌شود

فونتیک فارسی

parde
اسم

curtain, window shade, portiere, valance, arras, drape, drapery, dosser

پرده را کنار بکش!

Pull the curtain aside!

پشت پرده

behind the curtain

نمونه‌جمله‌های بیشتر

پرده سفید با کناره‌ی طلایی است.

The curtain is white with a gold border.

غشاء

فونتیک فارسی

parde
اسم

membrance

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

پرده‌ی بیرونی

outer membrane

او با دقت پرده‌ی سلول‌های گیاهی را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.

He carefully examined the membrance of the plant cells under the microscope.

پرده‌ی نمایش

فونتیک فارسی

parde
اسم

سینما و تئاتر (theater) curtain, act

ناگهان پرده (ی نمایش) پایین آمد.

Suddenly the curtain dropped.

پرده‌ی دوم این نمایش

the second act of this play

پرده‌ی سینما

فونتیک فارسی

parde
اسم

سینما و تئاتر (movie) screen

فیلم را روی پرده انداخت.

He projected the film on the screen.

انداختن تصویر روی پرده

the projection of the picture on the screen

پرده‌ی موسیقی

فونتیک فارسی

parde
اسم

موسیقی (musical) note, scale

معلم اهمیت هر پرده‌ی موسیقی را توضیح داد.

The teacher explained the importance of each musical note.

درک پرده‌ی موسیقی برای آهنگ‌سازی ضروری است.

Understanding the musical scale is essential for composing.

بوم نقاشی

فونتیک فارسی

parde
اسم

هنر (painting) canvas

او مجموعه‌ای از پرده‌های نقاشی را برای کلاس هنرش خرید.

She bought a set of painting canvases for her art class.

پس‌از اتمام نقاشی، او گوشه‌ی پایینی پرده را امضا کرد.

After finishing the painting, he signed the bottom corner of the canvas.

حجاب

فونتیک فارسی

parde
اسم

veil, headdress

(حافظ) ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت ...

come, cupbearer, my mistress removed her veil ...

پرده‌ی او نشان‌دهنده‌ی مقام او در قبیله بود.

His headdress signified his status within the tribe.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

پرده برداشتن، پرده‌برداری کردن

to unveil, to reveal

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پرده

  1. مترادف:
    پوشش حجاب ستر غشا غطاء
  1. مترادف:
    لایه
  1. مترادف:
    راه گاه مقام نغمه نوا
  1. مترادف:
    صحنه نقش
  1. مترادف:
    تابلو
  1. مترادف:
    چادر خرگاه خیمه
  1. مترادف:
    اندرون حرم حرمسرا

ارجاع به لغت پرده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پرده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرده

لغات نزدیک پرده

پیشنهاد بهبود معانی