آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: شنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۴

    تابلو به انگلیسی

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / taablõ /

    signboard, tableau, picture, board, chart, tablet, shingle

    signboard

    tableau

    picture

    board

    chart

    tablet

    shingle

    تابلو, signboard, tableau, picture, board, chart, tablet, shingle
    پرده، تصویر، بوم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    تابلوی آگهی

    bulletin board

    تابلوی نقاشی

    painting tableau

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    او درست زیر تابلو نقاشی ایستاده بود.

    She was standing directly beneath the painting.

    آگهی‌های خوراک و پوشاک در تابلو اعلانات کنار جاده

    food and clothes advertisements on the billboards along the road

    عکس را به تابلو سنجاق کنید.

    Pin the photo to the board.

    تابلو نشان می‌داد که شهر بعدی ۲۰ مایل جلوتر است.

    The signpost indicated that the next town was 20 miles ahead.

    تابلو به بازدیدکنندگان هشدار می‌داد که به حیوانات غذا ندهند.

    The sign cautioned visitors not to feed the animals.

    تابلو روی دیوار کج بود و نیاز به صاف کردن داشت.

    The picture on the wall was skewed and needed straightening.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد تابلو

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    بوم پرده
    مترادف:
    تصویر منظره
    مترادف:
    تخته‌سیاه
    مترادف:
    انگشت‌نما

    سوال‌های رایج تابلو

    تابلو به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «تابلو» در زبان انگلیسی معمولاً به painting (نقاشی)، sign (علامت یا تابلوی راهنما)، یا board (تابلو اعلانات، تابلو برق) ترجمه می‌شود؛ بسته به نوع و کاربرد آن.

    در زبان فارسی، «تابلو» واژه‌ای چندمنظوره است که در موقعیت‌های گوناگون به‌کار می‌رود و می‌تواند معنای متفاوتی داشته باشد. اصلی‌ترین معانی آن عبارت‌اند از:

    تابلو هنری (نقاشی یا اثر هنری):

    در این معنا، تابلو اشاره به اثری هنری است که معمولاً روی بوم یا کاغذ کشیده شده و قاب گرفته شده است. این نوع تابلوها معمولاً برای تزئین دیوار خانه، گالری هنری یا موزه‌ها استفاده می‌شوند. مثلاً: «یک تابلو از ونگوگ در اتاق نشیمن آویزان کرده‌اند.»

    در انگلیسی، به این نوع «تابلو» معمولاً painting یا artwork گفته می‌شود.

    تابلو اطلاع‌رسانی یا راهنما:

    در این معنا، تابلو اشاره به نوشته‌ای دارد که برای راهنمایی یا اطلاع‌رسانی در مکان‌های عمومی نصب می‌شود. مثل تابلوهای خیابان، تابلوهای فروشگاه، یا تابلوهای راهنمایی و رانندگی. مثلاً: «تابلوی ورود ممنوع را ندیدی؟»

    در انگلیسی، به این نوع تابلو sign یا signboard گفته می‌شود.

    تابلو برق یا تابلو کنترل:

    در حوزه‌ی صنعت و برق، «تابلو» به محفظه‌ای گفته می‌شود که تجهیزات برقی، کلیدها، فیوزها و مدارها در آن قرار می‌گیرند و برای کنترل جریان برق در ساختمان یا ماشین‌آلات استفاده می‌شود.

    در انگلیسی، به آن electrical panel یا control board می‌گویند.

    اصطلاح عامیانه:

    در زبان عامیانه‌ی فارسی، «تابلو بودن» گاهی به‌معنای «واضح بودن»، «لو رفتن»، یا «ناخوشایند جلوه کردن» است. مثلاً: «خیلی تابلوئه که داری دروغ می‌گی!»

    در انگلیسی برای این کاربرد، ممکن است از اصطلاح‌هایی مثل it's obvious یا it's so obvious you're lying استفاده شود.

    واژه‌ی «تابلو» از زبان فرانسوی (tableau) وارد فارسی شده و در زبان فارسی به‌مرور معانی متنوع‌تری به خود گرفته است.

    ارجاع به لغت تابلو

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «تابلو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تابلو

    لغات نزدیک تابلو

    • - تابعیت
    • - تابکاری کردن شیشه و فلزات
    • - تابلو
    • - تابلو اعلانات
    • - تابلو به شکل سپر
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.