to end (a theatrical) show
پساز اجرای طولانی، زمان آن رسیده بود که نمایش را با افتخار پرده بیاندازند.
After a long run, it was time to end the show gracefully.
حوادث غیرمنتظره آنها را ناچار کرد که نمایش را ناگهانی پرده بیاندازند.
The unexpected events led them to end the show abruptly.
to end, to come to an end, to be finished, to conclude
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کنسرت با تشویق ایستاده پرده انداخت.
The concert ended with a standing ovation.
این جلسه باید تا ظهر امروز پرده بیاندازد.
The meeting should be finished by noon today.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پرده افتادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرده افتادن