به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

آشپزی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • غذا پختن
  • فونتیک فارسی

    aashpazi
  • اسم صفت
    cooking, cookery, culinary, cuisine
    • - آشپزی تو واقعاً عالی است.

    • - Your cooking is simply divine.
    • - دلم برای آشپزی مادرم تنگ شده بود.

    • - I was homesick for my mother's cooking.
    • - آشپزی تگزاسی-مکزیکی

    • - Tex-Mex cooking
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد آشپزی

ارجاع به لغت آشپزی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «آشپزی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/آشپزی

پیشنهاد بهبود معانی