ازدواج به انگلیسی
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
پیوند زناشویی میان زن و مرد
فونتیک فارسی
ezdevaaj
اسم
marriage, wedding, matrimony, wedlock, match
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- خواستگاری و ازدواج بی‌تأمل و تفکر
- a whirlwind courtship and marriage
- در روز خجسته‌ی ازدواج آن‌ها
- on the blessed day of their wedding
- فرزندان حاصل از این ازدواج
- children issuing from this marriage
- باران موجب شد که مراسم ازدواج کوتاه بشود.
- The marriage ceremony was abbreviated by rain.
مترادف و متضاد ازدواج
- پیوند، تزویج، زناشویی، عروسی، مزاوجت، مواصلت، نکاح، وصلت ≠ طلاق
ارجاع به لغت ازدواج
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «ازدواج» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ازدواج
لغات نزدیک ازدواج
- - ازدنبال
- - ازدنیارفتن
- - ازدواج
- - ازدواج به خاطر عشق
- - ازدواج دو نفر از دو نژاد مختلف