آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: سه‌شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴

    اصلی به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / asli /

    main, basic, original, essential, chief, cardinal, real, primary, principal, true, fundamental

    main

    basic

    original

    essential

    chief

    cardinal

    real

    primary

    principal

    true

    fundamental

    اساسی، بنیادی

    او به موطن اصلی خود بازگشت.

    He went back to his original homeland.

    جایی که سه شاهراه اصلی جنوب تهران به هم می‌رسند.

    The place where the three main arteries of south Tehran meet.

    stellar

    stellar

    نقش هنرپیشه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد اصلی

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    حقیقی واقعی
    متضاد:
    غیرواقعی مجازی
    مترادف:
    اساسی عمده مهم

    سوال‌های رایج اصلی

    اصلی به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «اصلی» در زبان انگلیسی به main، primary، principal یا fundamental ترجمه می‌شود؛ بسته به زمینه و نوع کاربرد، هر یک از این واژه‌ها ممکن است معادل مناسبی باشند.

    کلمه‌ی «اصلی» به مفهومی اشاره دارد که در جایگاه نخست، مرکزی و بنیادی قرار دارد و نسبت به سایر موارد مشابه از اهمیت یا اولویت بیشتری برخوردار است. در بسیاری از متون و گفتارهای رسمی و غیررسمی، واژه‌ی «اصلی» برای تعیین یا مشخص کردن موضوع، فرد، عامل، یا عنصر کلیدی به‌کار می‌رود که نقش تعیین‌کننده یا پایه‌ای در یک مجموعه یا سیستم دارد.

    از نظر معنایی، «اصلی» می‌تواند بیانگر اهمیت و اولویت باشد؛ به‌عنوان مثال «هدف اصلی»، «مسئله اصلی» یا «وظیفه اصلی» عباراتی هستند که به آن جنبه‌ی کلیدی و حیاتی اشاره می‌کنند. همچنین در مباحث علمی و تحلیلی، «اصلی» ممکن است به آن بخش یا عاملی اشاره داشته باشد که بیشترین تأثیر را بر نتیجه یا ساختار دارد، مثل «عامل اصلی» در یک فرایند یا «مکان اصلی» وقوع یک رویداد.

    در حوزه‌ی کسب‌وکار و مدیریت، «اصلی» می‌تواند نشان‌دهنده بخش یا منبع اصلی درآمد، بازار یا محصول باشد؛ به طور مثال «محصول اصلی شرکت» به کالایی گفته می‌شود که بیشترین سهم فروش یا اهمیت را برای شرکت دارد. همچنین در استراتژی‌ها و برنامه‌ریزی‌ها، شناسایی عناصر اصلی برای تعیین اولویت‌ها و تخصیص منابع بسیار حیاتی است.

    در زبان انگلیسی، واژه‌هایی مانند main معمولاً برای اشاره به موضوع یا چیز برجسته و اولویت‌دار به‌کار می‌رود و در محاوره و نوشتار عمومی رایج است. واژه‌ی primary بیشتر در متون علمی، آموزشی و رسمی کاربرد دارد و مفهوم اولیه و مقدم را تأکید می‌کند. Principal نیز بار معنایی رسمی و اداری دارد و به معنی «اصلی‌ترین» یا «برجسته‌ترین» مورد استفاده می‌شود. واژه‌ی fundamental بر پایه‌ای بودن و اهمیت بنیادی موضوع تاکید دارد.

    «اصلی» مفهومی است که در همه‌ی زمینه‌ها نقش محوری و برجسته‌ای دارد و در زبان انگلیسی نیز بسته به کاربرد و شرایط، معادل‌های متعددی دارد که انتخاب دقیق آن‌ها می‌تواند بر انتقال درست معنا و دقت ارتباط تأثیرگذار باشد. این واژه نمایانگر آن چیزی است که پایه و اساس سایر اجزاء یا مفاهیم را تشکیل می‌دهد.

    ارجاع به لغت اصلی

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «اصلی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اصلی

    لغات نزدیک اصلی

    • - اصلاحیه
    • - اصلح
    • - اصلی
    • - اصم
    • - اصناف
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.