real, actual, true, existent, factual, realistic
هزینهی واقعی سفر
the actual cost of the trip
رفتار شاد او احساسات واقعی او را مستور میکرد.
His cheerful manner belied his real feelings.
truthful
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «واقعی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/واقعی