آخرین به‌روزرسانی:

تخم‌گذاری به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / tokhmgozaari /

oviparity, laying eggs, oviposition

تخم‌ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

تخم‌گذاری لاک‌پشت ویژگی بارز او نسبت به دیگر خزندگان است.

The oviparity of turtles is a distinguishing feature from other reptiles.

بسیاری از گونه‌های ماهیان تخم‌گذاری می‌کنند.

Many species of fish exhibit oviparity.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت تخم‌گذاری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تخم‌گذاری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تخم‌گذاری

لغات نزدیک تخم‌گذاری

پیشنهاد بهبود معانی