razor, blade
تیغ ریشتراشی صورتم را در سه جا برید.
The razor cut my face in three places.
لبهی تیغ زیر نور خورشید برق میزد.
The blade's edge gleamed in the sunlight.
spine, thorn, nettle, prickle, burr, barb, bramble
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
موقع چیدن آن رز مراقب باش؛ تیغ دارد.
Be careful when picking that rose, it has a thorn.
تیغ کاکتوس تیز و خطرناک بود.
The spine of the cactus was sharp and dangerous.
ادبی blade, sword
شوالیه تیغ خود را برای دفاع از پادشاهی کشید.
The knight drew his sword to defend the kingdom.
تیغ تیز
a trenchant blade
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تیغ» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تیغ