آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

جادوگری کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / jaadoogari kardan /

to charm, to practice sorcery, to practice necromancy, to bewitch, to wizard, to cast spells (on)

to charm

to practice sorcery

to practice necromancy

to bewitch

to wizard

to cast spells

طلسم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

او می‌داند چگونه با شوخ‌طبعی خود جمعیت را جادوگری کند.

He knows how to charm the crowd with his wit.

طراحی پیچیده‌ی اثر هنری به نظر می‌رسید که بینندگان را جادوگری می‌کند.

The intricate design of the artwork seemed to bewitch the onlookers.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت جادوگری کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جادوگری کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جادوگری کردن

لغات نزدیک جادوگری کردن

پیشنهاد بهبود معانی