hotel maid, chambermaid
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خدمتکار هتل برایم حولهی اضافی آورد.
The hotel maid brought me some extra towels.
خدمتکار هتل مهربان بود و با لبخند به مهمانان خوشآمد میگفت.
The hotel maid was friendly and greeted guests with a smile.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خدمتکار هتل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خدمتکار هتل