۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

خمیر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

khamir
half baked, underdone

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
dough, paste
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خمیر

  1. مترادف:
    آرد خیسانده
  1. مترادف:
    نواله

ارجاع به لغت خمیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خمیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خمیر

لغات نزدیک خمیر

پیشنهاد بهبود معانی