آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

خودجوش به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / khodjoosh /

spontaneous, extempore, unforced, impulsive, unpremeditated, uncompelled

spontaneous

extempore

unforced

impulsive

unpremeditated

uncompelled

خودانگیخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

تصمیم خودجوش او برای استعفا همه را غافلگیر کرد.

Her spontaneous decision to quit her job surprised everyone.

واکنش خودجوش او به انتقاد فقط شرایط را بدتر کرد.

His impulsive reaction to the criticism only made the situation worse.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خودجوش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خودجوش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خودجوش

لغات نزدیک خودجوش

پیشنهاد بهبود معانی